معلم باید بداند هدف از فعالیت های آموزشی در یک مقطع زمانی خاص چیست .
معلم همواره باید فعالیت های آموزشی را بر اساس تجارب گذشته شاگردان ومتناسب
با ساخت
شناختی آنان طراحی و اجرا کند .
در جریان تدریس ، معلم باید در حد امکان ابتدا مطالب درس را بصورت کلی
مطرح کند و ارتباط اجزا با کل را مشخص کند و پس از آن به بررسی و تحلیل اجزا بپردازد .
معلمان و مربیان باید توجه داشته باشند که پاداش مستقیما در پیوند های
مجاور اثر می گذارد و آنها را نیرومند تر میکند اما تنبیه به طور مستقیم به همان اندازه
اثر تضعیفی ندارد و در عین حال ممکن است به طریق غیر مستقیم اثر بگذارد ، به ذاین معنا
که یاد گیرنده را وادار به انجام کار دیگری کند که ممکن است برایش پاداش به دنبال داشته
باشد .
معلم باید فعالیت های آموزشی شاگردان را با زندگی و احتیاجات آنان مربوط سازد و بدین وسیله میل ورغبت آنان را برای یادگیری
بر انگیزد .
با توجه به قانون تمرین ، به معلمان توصیه میشود در امر تدریس از مثالهای
گوناگون و متفاوت استفاده کند . هدف از تمرین را برای شاگردان توجیه کند و رابطه آنرا
با امر مورد یادگیری ، مشخص کند.
معلم باید مطالب یا محتوای آموزشی را به شکل منطقی سازماندهی کند تا شاگردان
آنرا بهتر یاد بگیرند .
معلمان ومربیان باید امکانات مطلوب یادگیری و زمینه های شکوفایی استعداد
شاگردان را فراهم کنند
یک معلم موفق باید به رسالت معلم ایمان داشته باشد و به شاگردان عشق بورزد .
معلم باید از ویژگیهای شخصیتی مطلوبی برخوردار باشد ، زیرا شخصیت وی و
علاقه و ایمانش از عوامل بسیار مهم در فرایند
آموزش است .
معلم باید بداند که یک معلم خوب در درجه اول باید انسان خوبی باشد.
معلم باید از اصول و روشهای تعلیم و تربیت آگاهی و شناخت داشته باشد تا در کار
خود موفق باشد .
معلم باید از روانشناسی ، فلسفه و اصول یادگیری و روش ها و متون تدریس آگاهی
داشته باشد تا وظیفه خطیر خود را به نحو شایسته انجام دهد .
معلم باید با شناخت شاگردانش ، محتوای آموزشی را تا حد امکان براساس نیازهای
آنان انتخاب کند و یا در نظر گرفتن تواناییهای ایشان به ایجاد وضعیت مطلوب آموزشی اهتمام
ورزد . او باید ضمن آگاهی رابطه ی لازم بین ویژگیهای آموزشی ، آموزش و یادگیری را برای
آنان به صورت تجربه ای شیرین و لذت بخش درآورد .
معلم با توجه به پیشرفت علوم وفنون باید به این باور برسد که وظیفه ی او در
فرایند آموزش ، تنها انتقال واقعیت های علمی نیست ، او باید موقعیت مطلوب یادگیری را
فراهم کند ، باید چگونه اندیشیدن و آموختن را بیاموزد ، باید هدفهای آموزشی را به وضوح
مشخص کند و با سازماندهی درست محیط آموزشی ، زمینه ی کسب تجارب و اجرای فعالیت های
آموزشی را فراهم سازد ، در اینصورت یادگیری خود به خود صورت خواهد گرفت .
معلم
امروزی نباید برای سبک کردن بار مسئولیت خود در پشت نقاب بی تفاوتی و نا آگاهی پنهان
شود .
معلم باید آمادگی هر یک از شاگردان خود را در تدریس مواد درسی در نظر
داشته باشد وفعالیت های آموزشی خود رامتناسب با سطح آمادگی آنان عرضه کند .
معلم باید بداند از فعالیت های آموزشی در یک مقطع زمانی خاص چیست .
معلم همواره باید فعالیت های آموزشی را بر اساس تجارب گذشته شاگردان و
متناسب با ساخت شناختی آنان طراحی و اجرا کند .
در جریان تدریس ، معلم باید در حد امکان ، ابتدا مطالب درسی را به صورت
کلی مطرح کند و ارتباط اجزا با کل را مشخص سازد و سپس از آن ، به بررسی و تحلیل اجزا
بپردازد .
به معلمان توصیه میشود که محیط های را به گونه ای سازماندهی کنند که شاگردان
بتوانند به اکتشاقات جدید دست یابند .
معلمان و مربیان باید در امر آموزش و پرورش گزینشی عمل نمایند و در تمرین
موضوعات مختلف و تدریس خود از نظریه های مختلف استفاده نمایند ، ولی با توجه به اینکه
معلمان مربیان نقش بسیار مهمی در یادگیری شاگردان ایجاد شرایط مطلوب برای یادگیری دارند
، شناخت نظریه های یادگیری برای آنان لازم و ضروری است .
هدف معلم باید ارتقای سطح بینش و فهم شهودی شاگردان باشد .
معلم
و مربی باید به وجود خاموشی و بازگشت خود به خود در یادگیری از طریق شرطی شدن کلاسیک
و موقع بروزشان در فرایند تدریس و یادگیری کاملا آگاه باشد ، اما باید توجه شود که
بین پاسخ شرطی و محرک شرطی هیچ گونه ارتباط منطقی وجود ندارد .
معلم باید در نخستین روز ورود شاگردان به مدرسه با لبخند و محبت و خوش
آمد گویی با آنان برخورد کند تا از اعمال او احساس لذت کنند.
معلم می تواند با استفاده از روشهای شرطی شدن کلاسیک به رشد و گسترش واکنسهای
عاطفی در شاگرد کمک کند.
معلمانی که از چگونگی فرایند یادگیری از طریق مجاورت ، بویژه یادگیری
کلیشه ای آگاه و با آن آشنا باشند می توانند به شاگردان کمک کنند تا بسیاری از رفتارهای
نا مطلوب اجتناب ورزند .
معلم و شاگرد برای بوجود آوردن رابطه ای استوار بین یک رویداد و تاریخ
وقوع آن ، باید ابن دو را چندین بار تکرار کنند .
معلم باید شرایطی را که لازمه ی رقتار مورد نظر است را در شاگرد ایجاد
کند .
معلمی که برای رهایی از رفتار مزاحم یک شاگرد پرخاشگرد به او نسبت ناروا
می دهد یا رفتارش را نتیجه ی پستی اخلاق و شرارت عاطفی او می داند ، باید بداند نصیحت
کردن برای تعالی رفتار و شخصیت چنین شاگردی فایده ای ندارد ، او باید سعی کند بفهمد
چه عواملی موجب بروز رفتار پرخاشگرانه ی شاگرد شده است .
معلم باید با شناخت الگوی یادگیری از طریق شرطی شدن فعال شرایط را بررسی
کند و بداند چه رفتاری را باید تقویت کند یا چگونه رفتارهای نا مطلوب شاگردانش را از
بین ببرد یا کاهش دهد .
معلم نباید شاگردان را در برابر دانسته ها قرار دهذ بلکه باید آنان را با مسئله ای روبرو کند که خود
به کشف روابط میان امور و راه حل آن اقدام کنند.
معلم نباید اصول و قواعدی را که شاگردان باید یاد بگیرند به آنان بیاموزد
، بلکه باید سعی کند تا خودشان را برای کشف اصول و قواعد درگیر یک جریان استقرایی کند
، زیرا در یادگیری اکتشافی ما پیش از آنچه آموخته می شود چگونگی یادگیری مورد توجه
است .
معلم باید مطالب و محتوای آموزشی را به شکل منطقی سازماندهی کند تا شاگردان
آنرا بهتر یاد بگیرند ، مانند تقسیم موجودات به دو دسته ی : جمادات و جانداران و جانداران
به دو دسته ی : گیاهان و جانوران و به همین ترتیب تا پایین ترین زیر مجموعه ها .
معلمان باید به جای کنترل رفتار شاگردان و ایجاد رفتارهای پیش بینی شده
براساس عادت ، به ایجاد وضعیت مطلوب یادگیری اقدام کنند و سبب شوند که آنان به کشف
روابط و حل مسائل نائل گردنند تا بتوانند کاربرد آموخته هایش را در زندگی واقعی بیاموزند
، در چنین برداشتی ، هر شاگرد باید مطابق با استعداد و توانایی خود را کشف و به پیش
رود .
محیط آموزشی باید کاملا دور از
اضطراب و تنش باشد .
معلم باید وسایل کافی در اختیار شاگردان قراردهد ، سئوالاتی مطرح کند
تا آنان با به کارگیری وسایل ، راه حل آن را کشف کنند و بینش لازم را بدست آورند
.
باید به میزان مواد درسی و تفاوت های فردی نیز توجه شود . به شاگرد خردسال
اصول و مفاهیم را اغلب به طور مستقیم آموخت ، برعکس در دوره های عالی یادگیری اکتشافی
موجب رضایت خاطر شاگردان می شود
.
معلم باید به شاگرد یاد بدهد که راه ذحل مسائل ی را که در کلاس درس یاد
گرفته است به
موقعیت های همسان در زندگی خارج از مدرسه تصمیم دهد . همچنین معلم به
شاگردان کمک کند تا بین یک محرک و محرکهای دیگر تمیز قایل شوند و بدانند که در مقابل
چه محرکی باید پاسخی مقتضی ارائه دهند و در مقابل چه محرکی پاسخ ندهند .
هر گاه رفتاری مطلوب یا رفتاری تازه بر اثر تقویت مداوم شاگرد ایجاد شود
یا افزایش یابد لازم است معلم عامل تقویت کننده را به تدریج کم کند.
معلم باید از برنامه فاصله ای متغیر استفاده کند یعنی معلم به جای امتحان
پایان هفته ، متناوبا در هر یک از روزهای هفته امتحان بگیرد .
در آموزش و پرورش ، وظیفه مربیان فقط این نیست که به ایجاد و تقویت و
تثبیت رفتار مطلوب اقدام کنند بلکه باید بکوشند رفتارهای نامطلوبی را که به هر دلیل
در شاگردان شکل گرفته است ، تقلیل دهند یا به کلی از بین ببرند .
معلم باید برای از بین بردن رفتارهای نامطلوب از روشهایی مانند : خاموشی
، تقویت رفتارهای مغایر ، سیری یا اشباع ، محروم کر
دن و جریمه کردن استفاده کند .
معلم باید در انتخاب هر یک از الگو ها نکاتی را در نظر بگیرد و در صورت
مساعد بودن شرایط و امکانات ، آنها را بکار ببرد .